خــــــواهـــــرم !
خــــــواهـــــرم !
این چادرت تا برسد به دست تو،
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا…
هم از بازار شام …!
چادرت را تنگ در آغوشت بگیر و بگو :
“برایت روضه بخواند … “
همه را از نزدیک دیده…!
تعدادی از دانشجویان دانشگاه آزاد توسط الهام چرخنده با حجاب شدند..
جشن میلاد حضرت زینب(س) ، پنجم اسفندماه با حضور الهام چرخنده در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد نجفآباد برگزار شد. در این جشن، مراسم اهدای چادر حضرت زهرا(س)، توسط الهام چرخنده بازیگر سینما و تلویزیون برگزار شد که طی آن تعدادی از دانشجویان دختر با انتخاب خود و توسط الهام چرخنده، استفاده از حجاب برتر و پوشش چادر را آغاز کردند.
پندی ک مختار ب اهل سازش داد..
خدا
یا علی..
وقتی فضولی از حد بگذره ...!!!
اقدام جالب یک نانوا درحمایت از پیامبر رحمت محمد(ص)
در پی توهین نشریه فرانسوی به حضرت محمد(ص) وحید علیمددی
مسئول واحد نانوایی سنگک شهر دستجرد با اقدامی تحسین برانگیز در
اعتراض به نادیده گرفتن حرمت ساحت مقدس پیامبر مهربانیها اقدام
به پخت و توزیع نان صلواتی در شهر دستجرد کرد.
این اقدام با استقبال بینظیر شهروندان دستجردی و روستاهای اطراف
همراه بود به گونهای که از ساعت 5 و 30 صبح تاکنون، صدای
صلوات
مراجعه کنندگان در این نانوایی به گوش میرسد.
وحید علیمددی مسئول این واحد نانوایی هدف خود از این کار را
اعتراض به اقدام نشریه فرانسوی در توهین به پیامبر اکرم(ص) اعلام
کرد و گفت:
با توزیع نان در بین مردم به صورت صلواتی نام و یاد حضرت
محمد(ص) بیشتر بیان شده و چنین اقداماتی موجب ناامیدی دشمنان
اسلام میشود.
شهرداری دستجرد با تحسین این عمل شایسته و با هدف نکوداشت این
حرکت خیرخواهانه و توسعه و ترویج فرهنگ شهرنشینی اسلامی ـ
ایرانی از متصدیان این واحد صنفی تقدیر کرد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
سلام..
واقعا این مردم بی دین و ایمون چ فکرایی میکنن!!
آدم انقد پست و حقیر و ضعیف آخه؟!!
لعنت خدا بر اولین و آخرین دشمنان پیامبر (ص)
و اهل بیت ایشون!!!
اللهم صل علی محمد و آل محمد
بترکه ایشالا چشم حسود و بخیلش!!!
تسلیت..
تعجیل در امر فرج..
امروز به عشاق حسین، زهرا دهد مزد عزا
یک عده را درمان دهد، یک عده بخشش در جزا
یک عده را مشهد برد، یک عده را دیدار حج
باشد که مزد ما شود، تعجیل در امر فرج..
مبارک..
خدايا شكرت..
آمين..
..
پیرمرد از دختر پرسید:
- غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه.
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
- راست می گی؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت…
به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده.
واااي
آقا شرمنده ايم
ساعت قلبم
...
شرمنده
وااااااااااااااااااااااااااي خداي من..
چقد دير اومدم..
ببخشم آقا..
خداهست...
رنج هست،مرگ هست،اندوه جدایی هست،
اماآرامش نیزهست،شادی هست،رقص هست
خداهست.
زندگی همچون رودی بزرگ،جاودانه روان است.
زندگی همچون رودی بزرگ که به دریامی رود،
دامن خدارا می جوید.
خورشیدهنوزطلوع می کند
فانوس ستارگان هنوزازسقف شب آویخته است:
بهارمدام می خرامدودامن سبزش رابرزمین می کشد.
امواج دریاآواز می خوانند
برمی خیزندوخودرادرآغوش ساحل گم می کنند.
گل هابازمی شوندوجلوه می کنندومی روند.
نیستی نیست.
پایان نیست.
راه هست.
تولدهرکودک نشان آن است که:
خدا هنوز از انسان نااميد نشده است
...
شهدا..
شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتند
نیایش داشتند، نمایش نداشتند
حیا داشتند، ریا نداشتند
رسم داشتند، اسم نداشتند
و ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم…
دوران زندگی شهید آیت الله مطهری
دوران کودکی و نوجوانی
او درفریمان واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان میگشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی میپردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال میورزد. در سال ۱۳۱۶ علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم میشود در حالی که به تازگی موسس آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفتهاند.
دوران جوانی
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و امام خمینی (به مدت ۱۲ سال در فلسفهملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفایبوعلی و دروس دیگر) بهره میگیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد مطهری گاهی به بروجرد میرفته و از محضر ایشان استفاده میکردهاست. وی مدتی نیز از آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهرههای معنوی فراوان بردهاست. از اساتید دیگر استاد مطهری میتوان از آیت الله سید محمد حجت (در اصول) و آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بودهاست. در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار میرود به تهران مهاجرت میکند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی میپردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل میگردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز میکند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل میشود. استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن میباشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار ماندهاست.
فعالیتهای سیاسی
او کنار امام بودهاست به طوری که میتوان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل میشود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی میگردد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد میشود.
پس از تشکیل هیئتهای مؤتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها میگردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر میشود، ولی از آنجا که قاضی ای که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام میفرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد مطهری از مهلکه جان سالم بدر میبرد.
فعالیتهای علمی-فرهنگی
کارت شناسایی مرتضی مطهری به عنوان استاد دانشگاه تهران
در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی، نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه میدهد. به طور کلی او که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود، و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که میتوان او را بنیانگذار آن مؤسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد، سرانجام در سال ۱۳۴۹ علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
اقدام علیه اسرائیل
در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیهای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامههای تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد میکرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
مبارزه با التقاط
اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود میرسد. گذشته از امام خمینی، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به «مجاهدین خلق ایران» پی میبرد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز میدارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی مینماید. در این سالها استاد شهید به توصیه امام خمینی مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفتهای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا مینماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس میکند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات زودتر از موعد مقرر بازنشسته میشود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران» را بنیان میگذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.
ارتباط با امام و انقلاب
گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشتهاست ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزههای علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تماموقت درخدمت نهضت قرار میگیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا مینماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو میکند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی مینماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده میگیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود.
شهادت
وی در «ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸» در تاریکی شب -در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود- با گلوله گروه فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت میرسد.
آثار (به ترتیب حروف الفبا)
–آیینه جام
–اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب
–آزادی معنوی
–اسلام و مقتضیات زمان (۲ جلد)
–آشنایی با علوم اسلامی (۳ جلد: منطق و فلسفه، کلام و عرفان و حکمت عملی، اصول فقه و فقه)
–آشنایی با قرآن (فعلا ۱۱ جلد)
–شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی (۵ جلد)
–امامت و رهبری
–امدادهای غیبی در زندگی بشر
–انسان در قرآن
–انسان کامل
–انسان و ایمان
–انسان و سرنوشت
–بیست گفتار
–پاسخهای استاد به نقدهای کتاب مساله حجاب
–پیامبر امی
–پیرامون انقلاب اسلامی
–پیرامون جمهوری اسلامی
–تعلیم و تربیت در اسلام
–تکامل اجتماعی انسان
–توحید
–جاذبه و دافعه علی
–جامعه و تاریخ
–جهاد
–جهانبینی توحیدی
–حرکت و زمان در فلسفه اسلامی (۲ جلد)
–حق و باطل
–حکمتها و اندرزها
–حماسه حسینی (۲ جلد)
–خاتمیت
–ختم نبوت
–خدمات متقابل اسلام و ایران
–داستان راستان (۲ جلد)
–درسهای الهیات شفا (۲ جلد)
–ده گفتار
–زندگی جاوید یا حیات اخروی
–سیری در سیره ائمه اطهار
–سیری در سیره نبوی
–سیری در نهجالبلاغه
–شرح مبسوط منظومه (۴ جلد)
–شرح منظومه (۲ جلد)
–شش مقاله (الغدیر و وحدت اسلامی)
–شش مقاله (جهان بینی الهی و جهان بینی مادی)
–عدل الهی
–عرفان حافظ (تماشاگه راز)
–علل گرایش به مادیگری(به ضمیمه ماتریالیسم در ایران)
–فطرت
–فلسفه اخلاق
–فلسفه تاریخ (۲ جلد)
–قیام و انقلاب مهدی (به ضمیمه شهید)
–لمعاتی از شیخ شهید
–مساله حجاب
–مساله ربا (به ضمیمه بانک و بیمه)
–مساله شناخت
–معاد
–مقالات فلسفی (۳ جلد)
–نبوت
–نظام حقوق زن در اسلام
–نظری به نظام اقتصادی اسلام
–نقدی بر مارکسیسم
–نهضتهای اسلام صد ساله اخیر
–وحی و نبوت
–ولاها و ولایتها
زندگی نامه ی شهید خرازی
روز جمعه ماه محرم سال 1336 در یكی از محلههای مستضعف نشین اصفهان به نام «كوی كلم» خانواده با ایمان خرازی مفتخر به قدوم سربازی از عاشقان اباعبدالله (ع) گشت. هوش و ادب، زینت بخش دوران كودكی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و بهتحصیل علوم در مدرسهای كه معلمان آنجا افرادی متعهد بودند، پرداخت. اكثر اوقات پس از تكالیف مدرسه به مسجد محله به نام مسجد «سید» رفته با صدای پرطنینش اذان و تكبیر میگفت.
حسین در دوران فراگیری دانش كلاسیك لحظهای از آموزش مسایل دینی غافل نبوده و در آغاز دوران نوجوانی گرایش زیادی به مطالعه خبرها و كتب اسلامی و انقلابی داشت و به تدریج با امور سیاسی نیز آشنا شد. در سال 1355 پس از اخذ دیپلم طبیعی برای طی دوران سربازی به مشهد اعزام گشت. او ضمن گذراندن دوران خدمت، فعالانه به تحصیل علوم قرآنی در مجامع مذهبی مبادرت ورزید. از همان روزهای اول انقلاب در كمیته دفاع شهری مسئولیت پذیرفت و برای مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای كردستان قامت به لباس پاسداری آراست و لحظهای آرام نگرفت. یك سال صادقانه در این مناطق خدمت كرد و مأموریتهای محوله او را راهی گنبد نمود.
با شروع جنگ تحمیلی به تقاضای خودش راهی خطه جنوب شد و در اولین خط دفاعی مقابل عراقیها در منطقه دارخوین مدت نه ماه، با تجهیزات جنگی و امكانات تداركاتی بسیار كم استقامت كرد و دلاورانی قدرتمند تربیت نمود. در سال 1360 پس از آزادسازی بستان تیپ امام حسین (ع) را رسمیت داد كه بعدها با درخشش او و نیروهایش در رشادتها و جانفشانیها، به لشگر امام حسین (ع) ارتقا یافت. حسین شخصاً به شناسایی میرفت و تدبیر فرماندهیاش مبنی بر اصل غافلگیری و محاصره بود حتی در عملیات والفجر 3 و 4 خود او شب تا صبح عملیات در خاكریزش شركت داشت و در تمامی عملیاتها پیشقدم بود. حسین قرآن را با صدای بسیار خوب تلاوت میكرد و با مفاهیم آن مأنوس بود. او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت كمنظیری داشت. معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و در آموزش نظامی و تربیت نیروهای كارآمد اهتمام میورزید. حساسیت فوقالعاده و دقت زیادی در مصرف بیتالمال و اجرای دستورات الهی داشت.
از سال 1358 تا لحظه آخر حضورش در صحنه مبارزه تنها ایام مرخصی كاملش هنگام زیارت خانه خدا بود. (شهریور ماه سال 1365 در سایر موارد هر سال یكبار به مرخصی میآمد و پس از دیدار با خانواده شهدا و معلولین، با یاران باوفایش در گلستان شهدا به خلوت مینشست و در اسرع وقت به جبهه باز میگشت. در طول مدت حضورش در جبهه 30 تركش میهمان پیكر او شد و در عملیات خیبر دست راستش را به خدا هدیه كرد. اما او با آنكه یك دست نداشت برای تامین و تداركات رزمندگان در خط مقدم تلاش فراوان مینمود. در عملیات كربلای 5 زمانی كه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشكل مواجه شد حاج حسین خود پیگیر این امر گردید و انفجار خمپارهای این سردار بزرگ را در روز جمعه 8/12/1365 به سربازان شهید لشگر امام حسین (ع) پیوند داد و روح عاشورایی او به ندبه شهادت، زائر كربلا گشت و بنا به سفارش خودش در قطعه شهدا و در میان یاران بسیجیاش میهمان خاك شد.
چگونه با شهدا رفیق شویم؟!
چگونه با شهدا رفیق شویم؟ نمی دانم تا به حال با کسی رفیق بوده اید یا نه، اما طبیعی است که هر کسی در طول زندگی با افراد زیادی ارتباط برقرار می کند; خواه این ارتباط قوی و صمیمی باشد، خواه ضعیف و در حد یک سلام و احوال پرسی. جالب است و شاید هم باور کردنش سخت باشد، اما واقعیت دارد و آن این که هیچ کسی نیست که به شهداء سلام بدهد و آنها را دوست داشته باشد و آنها با او رفیق نشوند. این که لفظ “رفیق” به کار می رود به این دلیل است که آنها خودشان را آن قدر به آدم نزدیک می کنند که دیگر از مرحله آشنایی و دوستی فراتر می رود و واقعا با آدم رفیق رفیق می شوند. حال اگر کسی بخواهد قدم پیش گذارد و با آنها رفیق بشود، این مرحله فراتر هم می رود شهدا با او می شوند اخوی و به اصطلاح داداش. این بستگی دارد که تا چه اندازه دلمان برای شهداء بتپد و با آنها صمیمی باشیم. خیلی ها مدعی اند که سال های سال با شهدا بوده اند و روزگاری، تمام فکر و ذکرشان با آنها سپری شده، اما امروز که در سرمای دنیازدگی همه چیز یخ زده است، حتی اندک حرارتی از گرمای خاطرات آنها را حس نمی کنند. چرا که دنیای شهدا، دنیای یخ زده نیست.
غیــــــــــــرت !
گفت : کــــه چــــی ؟ هی جــــانباز جــــانباز ، شـــهید شـــــهید! اصــــلا به ما چــــه .. میخواســــــتن نـــــرن …. کسی مجبـــــورشون نـــــکرده بـــــود که ! گفــــتم : چرا اتـــــــفاقا … مجبــــــورشون مــــیکرد ! گفت : کـــــــی ؟!! گفتم : هـــــمون که تــــــو نــــداریش … گفت : مـــــن نــــدارم؟! ….. چی رو ؟! گــــــــــفتم : غیــــــــــــرت ! ….
چقدر تاسف باره...
چقدر خنده داره
که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی ۹۰ دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد میگذره!
چقدر خنده داره
که ده هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید میریم هیچینمی تونیم بخریم !
چقدر خنده داره
که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره
که وقتی میخوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر میکنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که میخوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره
که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه لذت میبریم و از هیجان تو پوست خودمون نمیگنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانیتر از حدش میشه شکایت میکنیم و آزرده خاطر میشیم!
چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره
که سعی میکنیم ردیف جلو صندلیهای یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
چقدر خنده داره
که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمیکنیم اما بقیه برنامهها رو سعی میکنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره
که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور میکنیم اما سخنان قران رو به سختی باور میکنیم!
چقدر خنده داره
که همه مردم میخوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت برن!
چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال میکنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا میگیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو میشنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر میکنیم!
خنده داره اینطور نیست؟
دارید میخندید؟
دارید فکر میکنید؟
این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.
آیا این خنده دار نیست که وقتی میخواهید این حرفا را برای بقیه بفرستید خیلیها را از لیست خود پاک میکنید؟ به خاطر اینکه فکر می کنید که اونا به این چیزها اعتقاد ندارند.
این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره
خروج از غم...
میگن این دعا آدمو از غم خارج میکنه :)
“سبحان الله یا فارج الهم
و یا کاشف الغم
فرج همی و یسرا مری
و ارحم ضعفی و قله حیلتی
و ارزقنی من حیث لااحتسب
یارب العالمین”
حضرت محمد(ص) فرمودند :
“هرکس مردم را از این دعا
با خبر کند در گرفتاریش
گشایش پیدا میکند”
خروج از غم...
میگن این دعا آدمو از غم خارج میکنه :)
“سبحان الله یا فارج الهم
و یا کاشف الغم
فرج همی و یسرا مری
و ارحم ضعفی و قله حیلتی
و ارزقنی من حیث لااحتسب
یارب العالمین”
حضرت محمد(ص) فرمودند :
“هرکس مردم را از این دعا
با خبر کند در گرفتاریش
گشایش پیدا میکند”
در آینده میخواهید چه کاره شوید؟!
به نام خدا، من میخواهم در آینده شهید بشوم. برای این که…
معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف علی و گفت:
ببین علی جان! موضوع انشاء این بود که «در آینده میخواهید چه کاره بشوید.»
باید در مورد یه شغل، یا یه کار توضیح می دادی.
مثلاً، پدر خودت چه کاره است؟
آقا اجازه؟ … شهید …
آمار کلی شهدای جنگ تحمیلی
آمار کلی شهدای جنگ تحمیلی
آمار كلی شهدای جنگ تحمیلی تعداد ۲۱۳۲۵۵ نفر بوده كه شامل۱۵۵۰۸۱نفر در درگیری مستقیم با دشمن ، ۱۶۱۵۴نفر در حملات دشمن به شهرها ، ۱۱۸۱۴نفر درحوادث متفرقه و سایر موارد ۹۸۸۹ نفر بوده است از این آمار تعداد ۱۵۵۲۵۹ نفر مجرد ، تعداد ۵۵۹۹۶ نفر متأهل ، تعداد ۷۰۵۴ نفر ۱۴ ساله و كمتر ، تعداد ۶۵۵۷۵ نفر بین ۱۵ تا ۱۹ ساله ، تعداد ۸۷۱۰۶ نفر بین ۲۰ تا ۲۳ ساله ، تعداد ۲۲۷۰۳ نفر بین ۲۴ تا ۲۹ ساله ، تعداد ۳۰۸۱۷ نفر ۳۰ ساله و بالاتربوده است
سردار شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی
هرکه می خواهد مارا بشناسد داستان کربلا را بخواند.
سردار شهید ابراهیم همت
ماهنوز شهادتی بی درد می طلبیم.
غافل از آنکه شهادت را جز به اهل درد نمی دهند.
سردار شهید محمد ابراهیم همت.
وصیت نامه شهید تورجی زاده
محمد قبل از آخرین سفر وصیتنامهاش را آماده کرد، محل آن را هم گفت و رفت.
الحمدالله ربالعالمین، شهادت میدهم که معبودی جز الله نیست و برای رشد انسانها پیامبرانی فرستاده که نبی اکرم محمد ابن عبدالله خاتم آنان است.
او نیز برای استمرار راه صحیح این امت و عدم انحراف از مبانی عالیه اسلام حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان ولی و وصی بعد از خود معرفی نمود.
شهادت میدهم قیامت حق است و میزانی برای سنجش اعمال وجود دارد. بهشت و دوزخ حق است و اجر و جزایی در پی اعمال است.
امشب که قلم بر کاغذ میرانم، انشا الله هدفی جز رضای دوست و انجام وظیفه ندارم؛ در راه وظایفی که بر عهدهام گذاشته شده از ایثار جان و … هیچ دریغی ندارم.
زمانی که قدم اول را در این راه برداشتم به نیت لقای خدا و شهادت بود، امروز بعد از گذشت این مدت راغبتر شدهام که این دنیا محلی نیست که دلی هوای ماندن در آن را بنماید.
خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون.
خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز.
اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری درخور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش.
خدایا معیار سنجش اعمال خلوص است. من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم.
اگر گناه و معصیت کورم کرده، بینای رحمتم. با لطف و کرم خود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگها راه است.
هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفتهام :
بسیجیها، سپاهیها … این لباسی که بر تن کردهاید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید.
نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکیها به دور بود.
عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است.
پدر و مادرم سخن با شما بسی مشكل است F-7میدانم این داغ با توجه به علاقهای كه به من داشتهاید بسیار سخت است. پدرم مبادا كمر خم كنید. مادرم مبادا صدای گریهی شما را كسی بشنود.
پدر و مادرم همانطور كه قبلاً مقاوم بودید در این فراز از زندگیتان نیز صبر كنید وبا صبرتان دشمن را به ستوه آورید، دوست دارم جنازهام ملبس به لباس سپاه بوده و به دست شما در قبر گذارده شود؛ مرا از كودكی خود از محبان حسین (ع) و زهرا (س) تربیت كردید. از طعن دشمنان نهراسید.
نهایت و اوج محبت فانی شدن در راه معشوق است و من فانی فی الله هستم. همه باید برویم كه انالله و اناالیه راجعون. فقط نحوهی رفتن مهم است وبا چه توشهای رفتن.
برادر و خواهرانم :
در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید، هرچه میکنید و هر چه میگویید با رضای او بسنجید؛ به خاطر یک شهید خود را میراث خوار انقلاب ندانید.
اگر نتوانستم حق فرزندی و برادری را برای شما ادا کنم حلالم کنید. من همه را بخشیدم، اگر غیبت و تهمت و … بوده بخشیدم؛ امیدوارم شما هم مرا عفو نمایید.
ببخشیدم تا خدا هم مرا ببخشد.
اگر جنازهای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید :
یا زهرا (علیها السلام).
از طرف من از همه فامیل حلالیت بطلبید.
خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما.
در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا (علیهاالسلام) منور فرما.
خدایا کلام آخر ما را یا مهدی و یا زهرا قرار بده.
خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم.
خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولا حسین (علیه السلام) هستند قرار بده.
والسلام _ محمد رضا تورجی زاده
اسلام علیک یا رقیه جان
دختر اگر یتیم شود پیر میشود..
از زندگی بدون پدر سیر میشود..
هم سن و سالها همه او رانشان دهند..
دل نازک است دختر ودلگیر میشود..
باشد شبیه مادر خود نافذالکلام این شهرباصدای او،تسخیرمیشود..
چه زود دیر میشود...
چه زود دیر میشود… گوش کن…پنچ روز از محرم رفت… پنچ روز وقت داری خودتو بسازی… تا روز عاشورا بتونی صدای
هل من ناصر ینصرنی ارباب رو بشنوی… گوش سرتو ببند از صداهای دنیایی… با گوش دل برو جلو… میشنوی؟؟؟ کم کم داره
اضطراب دل بچه های ارباب زیاد میشه… میشنوی؟؟ کم کم داره صدای شمشیر و نعل اسب زیاد میشه… کر
نشو…بشنو…صداهای کربلا رو… کور نشو…ببین…صحنه های کربلا رو… دست بکار شو…وقت زیادی نداری… نکنه
عاشورا بشه…تو هیچی برای ارباب نداشته باشی؟؟؟؟
قربانی شهادت
کارنامه اش رو که گرفت ، راه افتاد برود جبهه این چندمین باری بود که می رفت همه اومده بودیم دم در بابا قرآن کوچیکش رو باز کرد صورتش سرخ شد احمد رضا رو دوباره بغل
کرد و بوسید وقتی احمد رضا رفت به بابا گفتم چه آیه ای اومد؟ گفت: آیه ای که ابراهیم پسرش رو می برد برا قربانی مکث کرد ، دوباره صورتش سرخ شد گفت: این بار آخره…
بچه ام دیگه بر نمی گرده….
"خدا"
خــدا همه وقت خداست و ماهم به یاد او هستیم.
هر اندازه با خدا هستے ، هستے ؛
و إلّا نیستے .
هیچ چیز مثل یاد خدا و خوبان ِ خدا دل را آرام نمے ڪند.
ذڪر خدا و خوبان ِ خدا وادے امن و دار قرار است.
لازم نیست خیلے هم به زبان ذڪر بڪنے.
اصل این است ڪه به یاد باشے .
” عارف بزرگوار مرحوم دولابے “
√ دل ِ انسان به سان ِ قطب نماست .
وقتی عقربه اش به سمت ِ خدا مے ایستد ، آرام مے شود .
√ عڪس: یاڪریم ها عاشقند . از ذڪر سحرگاهے شان می فهمـمــ .
سلام..
آغاز کلام سلام
سلام نامی از نام های حضرت دوست است که در ملاقات هدیه می داریم به دوستان و آشنایانمان
پس سلام؛ سلامی چو بوی خوش نو بهاران ؛ سلامی به گرمای تابستان ؛و به زیبایی پاییز؛ سلامی به سپیدی
برف در زمستان
بر شما دوست عزیز سلام..